سرآغاز

دست نوشته هایی از کسی که یه زمانی فکر میکرد میتونه دنیا رو عوض کنه ؛ به خودش که اومد دید این دنیاست که عوضش کرده!


آنچه که به شکل ( سانسور ) نوشته شده است ، تنها مواردی هستند برای ناشناخته ماندنم.

۹۳ ) و از این زندگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۹۲ ) و عشق را دوباره فرصت دادن

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

۹۱ ) Release your inhibitions

بسم‌الله

بعد از کلی بالا و پایین
دلهره های بی اندازه
ترس‌های بینهایت
فرصت‌های زیادی که از دست رفتن
هرچی که بود
بلاخره این کابوس تموم شد

خیلی بهتر از چیزی که انتظار رو داشتم.

خدایا شکرت که یه بار دیگه دستم رو گرفتی.

یه بار دیگه به مو رسید ولی پاره نشد.

Natasha Bedingfield - unwritten¹

۹۰ ) I miss the sun , so much¹

بسم‌الله

یکسال پیش توی همین روز، یه پسری تو یه سالن کنفرانس با چشم‌انداز ( سانسور) نشسته بود که به خاطر غیب شدن یک‌دفعه‌ای یه آدمی غصه تموم دنیا قلبش رو فشرده کرده بود.
کاش همونجا توی همون سالن برای همیشه فراموشت کرده بودم.
کاش هیچ‌وقت نه تو اسم منو می‌دونستی، نه من چیزی از تو می‌دونستم.

یک‌سال پرتلاطم گذشت.

هنوز هم نمی‌دونم از درون طوفانی که ازش نوشته بودم واقعا عبور کردم یا نه‌. بی‌اندازه تحت فشارم.
تحت‌فشار از انتظار نتیجه‌ای که تموم زندگی‌مو خدای نکرده می‌تونه زیر و رو کنه.
احساس می‌کنم دیگه توانی ندارم.

یک‌هفته‌اس که به طور مستمر هوا ابری و بارونیه.
یک‌هفته‌اس خورشید رو ندیدم و احساس می‌کنم مود به شدت پایینم به همین‌خاطر باشه.

به شدت نگرانم برای نتیجه‌امتحان و دوست ندارم هیچ کلمه‌ای با آدمی حرف بزنم.

به لطف تو.

تو درد رو بهم وارد کردی که بفهمم چیزی که بین ماست عشق نیست¹ ولی من دیر فهمیدم. خیلی دیر.
نتیجه‌اش شد همه اون دردهایی که به خاطر تو باید تحمل می‌کردم.
احساسی که بهت داشتم ، بهم کمک کرد تا با ترس خیلی کمتری در مقابل خانواده‌ام اون کسی باشم که هستم، اما حالا دیگه وقتشه که برای همیشه فراموشت کنم تا یه سال دیگه دوباره آرزو نکنم که هیچ وقت ندیده بودمت.

¹ از آهنگ Let Em Go , Matt Hansen