بسمالله
نمیدونم این نوشته رو با چه کلمات و جملاتی شروع کنم ؛ پر از احساسات متفاوت به سالی هستم که باور کردنِ تموم شدنش برام کمی عجیبیه!
------------------
این جملات رو تو شب سال نو نوشته بودم!
جملات نوشتهای که اون شب از شدت خسته بودنم بعد از یه روز کاری و صبرکردن تا تحویل سالنو حوالی ساعت ( سانسور) هرگز کامل نشدن.
تا امشب که برگشتم و نوشتههای پارسال رو خوندم و دوباره به اون روز ( سانسور) .
نمیدونم! فکر کنم هنوز باید روی این دوتا خیلی بیشتر کار کنم!