۸۹) طوفان

بسم‌الله

از حدود این یک‌هفته‌ای که از تهران برگشتم روزای پراضطرابی داشتم. مثل کسی که انتظار یه طوفان رو می‌کشه و تصوری از اینکه آیا می‌تونه به سلامت از طوفان بگذره یا نه نداره. احساس می‌کنم که خداروشکر به سلامت از این طوفان گذشتم.
همه‌اینا نتیجه اهمال‌کاری‌ها و اشتباهات خودم تو گذشته بود. حالا احساس می‌کنم که خداروشکر از توی این طوفان به سلامت رد شدم، اما برای گذشتن از این طوفان فرصت‌های دیگه رو از دست دادم. زمان زیادی از کف دادم و حتی خسارت مالی و عاطفی دیدم‌‌.
اما همه این‌ها می‌تونست نتیجه خیلی بدتر از این هم داشته باشه.
خدایا شکرت که همه چیز به خیر گذشت.

یه بار دیگه بهم معنی یا عماد من لا عمادله رو تو زندگیم نشون دادی.
یه بار دیگه دست لطف تو تو زندگی‌ام دیدم.

شاید مهم‌ترین درسی که از این اتفاقات گرفتم این باشه: تو نمی‌تونی اشتباهات قبلی که نتایجش رو دیدی تکرار کنی و امید داشته باشی این‌بار جواب دیگه‌ای بگیری.

اینو قبلا هم نوشته بودم اما هیچ‌وقت مثل الان احساسش نکرده بودم!