۳ ) این روزهای بی قراری

بسم الله

(سانسور )

شب امتحان خیلی بد خوابیدم، هر از گاهی بلند میشدم از خواب های نامفهمومی که میدیدم. دیگه ساعت ۶ صبح دیدم نمیتونم بخوابم، گوشی رو برداشتم که اخبار رو چک کنم، هر چند به خودم قول داده بودم که تا بعد امتحان اخبار رو نخونم ولی دیدم نمیشه. خبر اول رو خوندم حمله ایران به پایگاه های آمریکا تو عراق بود، پایین ترش خبر سقوط هواپیمای اوکراین تو تهران. هر طوری بود خودم رو جمع و جور کردم و گفتم تا بعد امتحان دیگه واقعا خبری رو نمیخونم. دم ( سانسور) بیشتر کنار بچه های هم میزی خودم بودم، بحث بیشتر رو معنی اسامی و این حرفا بود. قبل شروع امتحان ممتحنم ازم پرسید تلفظ فامیلی تون چیه، جواب میدم من زبان مادریم ( سانسور ) نیست، نمیدونم چطوری تلفظ میشه :) [ از اول یه جوری قصد داشتم بگم آقا اگه وسط امتحان یه کلمه یادم رفت یا جملات نا واضح بود بذار پای زبانم :) ] . بهم گفت باشه به زبان خودتون تلفظ فامیلی تون چی میشه؟ :)


( سانسور ) 

+ الان اخبار رو میدیدم میگفت هواپیمای اوکراین شاید اشتباها هدف یه راکت ایرانی قرار گرفته. جایی برای حرف نیست. خدا به خانواده هاشون صبر بده.